شرح: در یک داستان پیچیده از عشق ممنوع، یک نوجوان بی تنه به دنبال آرامش از ناپدری خود، رایان دریلر، است. در حالی که او به او دلداری می دهد، انگشتانش انحناهای او را کشف می کنند که منجر به یک پایان عظیم صورت می شود. این برخورد تابو مرزهای آنها را تار می کند و یادآور چسبناکی از ارتباط نفسانی آنها می شود.